زندگی من

بدبختی

زندگی من

بدبختی

دیروز بعد ظهر وحید زنگید گفت بریم خونه مرتضی اینا..گفتم باشه..رفتیم تو میدون انقلاب دیدیم وااااااای پره از این یگان ویژه ها ...خیلی بودن هرکی بوده اونطرف میدونه چی میگم.... خیابون کارگزو بسته بودن از دور میدون....مثه اینکه اصلش سر فاطمی بوده ...نزدیک وزارت کشور.....برای انتخابات ... اونا با اینکار هاشون بیشتر مردمو جریح میکنن......خلاصه بگذریم شبم خونه مرتضی اینا موندیمو الان اومدم خونه.. 

 

تفلدمه!!!!!!!!!۱۸بای بای 

 

خلاصه اینکه یه کارایی داره میشه همه پنهون میکنن..میگم کاشکی نمیومدم تا ازم پنهون نشه...چون بدم میاد از قایم موشک بازی....کسی که هروقتی زنگ بهم میزد کمتر از نیم ساعت راضی نمی شدیم...الان فقط بهم گفت تولدت مبارک و با خاهرم کار داشت..شایدم من اشتباه میکنم 

 

دیگه برم دیگه