زندگی من

بدبختی

زندگی من

بدبختی

زندگی همچنان می گذرد..... 

 

پرریروز اونجا بودم خواهرت هم اومده بود داشتیم فرش میشستیم 

کلی خیست کردم  

تو هم فقط منو قحش میدادی 

مثله دو روز پیشش که دوتایی بودیم تا اخر شبم با هم بودیم بعدشم اومدیم خونه ما  

انقد خیست کرده بودم که اب از موهات همینطور میچکید اوردمت نشوندم کنار بخاری 

نمی دونی که وقتی موهاتو باز می کنی چقدر دوست داشتنی میشی 

انقدر دوست دارم موهای پریشونتو 

انقدر دوست دارم اون چشاتو 

انقدر دوست دارم قهر هاتو 

انقدر دوست دارم خنده هاتو 

انقدر دوست دارم عصبانیتتو 

انقدر دوست دارم ناز کردنتو  

 

خدا جونم مواظبش باش