اره میگفتم بعد از اینکه اینجا نوشتم اومدم دیدم رفتی....منم زدم بیرون یکم که قدم زدم زنگ زدی منم گوشیم شارژ نداشت گفتم خودم باهات تماس میگیرم..اومدمو گوشی مامانمو برداشتمو رفتم بالا پشت بوم..نیم ساعتی صحبت کردی اخرشم بخشیدمت ...چی کار میتونستم بکنم..دوست دارم ..نمیشه نبخشمت که ......................خلاصه پبش هم رفتیم پارک...میخاستی بری شمال فرداش اما نرفتی گفتی فردا یعنی امروز... امروزم که گفتی هفته بعد شد...دیروز هم با مجتبی خونه مرتضی اینا بودیم ...حال داد به من .....امروز اومدیم اما فک کنم مجتبی با خونه دع.اش شده ... الانم که تو حیاط خونمون خلوت کرده بودیم ... دیشب اخر شبی ساعت ۱ اینا بود برگشتی یه چی گفتی که باز بهم ریختم...اما امروز گفتی نه وو شوخی بودووو منم که باور کردم دیگههه...اما بلدی منو خوب عذاب بدیاااااا....  

 

در کل با این همه بالا و پایین و دعوا و مراقه و صلح و اشتی یک کلام میگم دوست دارم...همینو بس حالا میخای عذابم بده...نمی خای نده... 

 

  (این امضا رو هم میزنم چون رو ماشینمون و پر M  کردی ..بابام اومده میگه چه خبره ..اینارو تو نوشتی...میگم اره مگه بده..میگه نه اما ادم هر چیز خوبیو رو ماشین نمینوسه..عجیب بود در نوع خودش)

امضا ء   M