زندگی من

بدبختی

زندگی من

بدبختی

عیدتون مبارک

سلام بر همه

عیدتون مباااااااااااااااااارک

ایشالا صد سال به ایین سالها

به پای هم پیر شین

ایشالا تولد صد سالگی

.

.

.

.

.

دیشب همه خونه بابابزرگه بودیم کلی حال داد...شبشم اودیم بیداربمونیم نشدهر کی رفت یه سمتی

دیگه نشد بیدار بمونیم

اما حال داد

امروزم تا اینجا خوب بود...شوهر عمم مثه اینکه کشیده بود خیلی توپ بود... یه شوخی هایی می کرد که نگو دیگه ما ریسه رفته بودیم دیگه

جاتون خالی

شب هم خونه اون یکی بابابزرگه چتریم تا بببینیم چی میشه

راستی یه اتفاق جالب افتاد...دیشب رفیقم بهروز سیبیل(اسم باباشه)یه دختررو میخاد ... دختره بهش اعتماد نداره و باهاش دوست نمی شه... بعد این بنده خدا زنگیده به ما که تو بگو چیکار کنیم که این دختره اعتماد پیدا کنه زنگیدم به تو چون تو تجربت بیشتره منم از تعجب شاخ درآوردم

میگم با کی کار داری .. از این جا اساس کشی کردن رفتن میگه جدی باش منم گفتم چیزی به ذهنم نمیاد کلی زنگیده اخر هم نتیچه نداد

اخه منو چه به اینجور حرفا

فعلا تا بعد

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 1 فروردین 1386 ساعت 14:26 http://doxy.blogsky.com

ص..لام.!

بابا تجربه!...بابا دختر باز! بابا خفن.! بابا این کاره! بابا!...

راستی عیدت مبارک...امیدوارم که سال خوبی برات باشه رفیق!
با
با
ی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد